۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

احیاء بی خدایی

دیشب توی عجیب ترین مراسم مذهبی عمرم شرکت کردم بله مثل خیلی از دوستان دیشب برای مراسم احیا شب 19 رمضان به همراه خانواده رفتیم حرم امام رضا و من هم که مدتیه کلا قید اسلام رو با مراسماتش زدم از روی ناچاری همراه شدم( آخه مادرم هنوز فکر میکنه من یک مسلمون کاملم من هم اصلا دوست ندارم دلش رو بشکنم واسه همین گاهی با اینکه از این کار متنفرم ولی مجبورم همراه شم).

من تمام عمره 2-21 سالم رو توی تمام مراسمات مذهبی شرکت کردم شاید بجز حج تجربه تمام مراسمات دیگه رو دارم ولی هیچ وقت به عنوان یه آدم غیر معتقد توی این مراسم ها شرکت نکرده بودم برای همین به جای التماس عاقبت به خیری داشتم تماشا می کردم که دیگران چه کار میکنن و برای من جالب بود که:

1-اگه تا به حال یک بار یک مراسم رو دیده باشید حتما دیدید که آخر مراسم دعا می کنند این اصلا چیز جدیدی نبود ولی اینکه کسی برای مرگ تو دعا کنه و ملت هم فقط و فقط برای نزدیکی به خدا آمین بگن واقعا حادثه تازه ای بود بله آشیخ محترم حداقل 5 بار برای مرگ عده دعا کرد که من هم جزء اونها بودم مثل نابودی تمام دشمنان حکومت اسلامی یا…(الان که دارم فکر می کنم اون وقتها که توی مراسمات با جون دل شرکت می کردم هم از این جور دعاها بود حالا شاید نه به شوری امروز ولی به هر حال بود. و هر چی فکر کردم نفهمیدم چرا کسی باید از خداش بخواد که کسایی رو که به چبزهایی دیگه ای غیر از اون چیزی که اونها اعتقاد دارن رو نیست و نابود بکنه حتی نفهمیدم خودم با چه منطقی آمین میگفتم)

2-خدا رو شکر من فقط در اواخر مراسم رسیدم و از افاضات(همون سخنرانی قدیم) آشیخ مجلس محروم شدم ولی توی همون مدت کوتاه داشتم به این فکر می کردم که اگه اینجا به جای مراسم مذهبی مثلا میتینگ طرفدار های آقای احمدی نژاد بود چه حرفهای اضافی میگفتن که خیلی زود فهمیدم قطعا توی یک میتینگ رسمی طرفدارهای هیچ جریانی جرئت ابراز امیدواری برای نابودی جریان دیگه رو داشته باشه بله دیانت ما باید هم جلو تر از سیاست ما باشه.

3-انگار خود آشیخ مجلس هم می دونست که کسی به حرف هاش گوش نمی ده چون وسط قرآن به سر چنان ادای گریه کردن رو در می آورد که حتی اگه کسی قصد داشت گوش بده ببینه طرف چی میگه هیچی نمی فهمید و بجز صدای عربده هیچ صدای دیگه ای از بلند گوها خارج نمی شد من مونده بودم به این مراسم با شکوه بخندم یا به گذشته خودم که به راحتی نیمی از عمرم رو توی مراسمی مشابه سپری کرده بودم گریه کنم و…

4-وسط قرآن به سر یهو میکروفن رو دادن دست یه بابایی که مثلا مناجات بخونه و البته ما که  مناجاتی ندیدیم فقط دو سه بیت شعر خواند که الحق قشنگ بود و صدای طرف هم خوب بود و انصافا خوب چهچه میزد(کاش قرآن به سر رو هم می دادن همین بابا بخونه چون حداقل می تونستیم به صداش گوش کنیم) ولی یکهویی مثل اینکه جوی گرفته باشدش باز زد به عاشورا و حسین حسین کردن ما که ارتباط شب احیا رو با عاشورا نفهمیدیم.

5-وقتی داشتیم بر می گشتیم از مامانم پرسیدم مگه شب قدر از اول اسلام نبوده گفت چرا بعد گفتم پس چرا توی شب 19 رمضانی که امام علی ضربت خورد همه خواب بودن و دختر امام که میزبان امام بوده از دست پدرش ناراحته که چرا پدر نمی خوابه و همش به آسمون نگاه می کنه.(اگه راستش رو بخوایید منتظر جواب نشدم)

خلاصه مطلب اینکه من شرکت توی این مراسم رو به همه چه مسلمان ها چه غیره اکیدا توصیه می کنم چون وقتی بدونی مردم به چی اعتقاد دارن خیلی بهتر می تونی باهاشون حرف بزنی از ما گفتم بود!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر